طنزینه های خنده دار شهریور 93

روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدندی که بر سر طفلی نزاع داشتندی ؛

و هر یک ادعا می کردندی که پدر آن طفل هستندی!!!

شیخ فرمودندی: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق
بگذرانندی!!!

صبح هنگام شیخ از کودک پرسیده کردندی: ای طفل! دیشب چه کسی کولر را خاموش کردندی؟

کودک پاسخ داد: این چپیه!

شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدر توست!

جمله مریدان از این درایت شیخ کف بریده و قاطی کرده و خشتک بدریدند و راه
بیابان در پیش گرفتندی..

عکس نوشته های خنده دار ((کارهایی که فقط از یک ایرانی بر می آید))

...

دوستان گلم به ادامه ی مطلب نیز سر بزنید

داستان طنز علم بهتر است یا ثروت

حکیم را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟!

حکیم بی درنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت :
سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند !!! 

 

مریدان در حالی که انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .

 

حکیم گفت : در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب می رفتیم ،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم…

 

حالا او پورشه دارد ، من پوشه…

 

او اوراق مشارکت دارد، و من اوراق امتحانی…

 

او عینک آفتابی من عینک ته استکانی…

 

او بیمه زندگانی ، من بیمه خدمات درمانی …

 

او سکه و ارز ، من سکته و قرض . . .

 

سخن حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی !!!


دوستان عزیزم امیدوارم لذتب رده باشید
لطف کنید بازهم به ما سر بزنید
((اگه نظر دادید چه بهتر))