پیامک عاشقانه و احساسی ناب
...
"پل صراط" چشمهای اوست ...
ازچشمش که بیوفتم!
روزگارم جهنم میشود...
ﻣﯽ ﺗﺮﺳـﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘــﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﺧــﺪﺍ ﻫﻢ ﺷـﮏ ﮐﻨﺪ
ﮐﻪ ﺁﻏـﺎﺯ ﻋﺸــﻖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣــﻮﺍ ﺑﻮﺩﻩ
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣـﺎ
چشم از قلب شکایت کرد و گفت:تو چرا عاشق میشوی و من باید اشک بریزم؟
قلب گفت:تو چرا نگاه میکنی تا من درد بکشم...!!!
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
حال من خوب است اما عالی می شوم
وقتی که تو با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی ….
چقدر خوبه که بدونی
یکی یه جایی داره آهنگی و
فقط به یاد تو گوش میده
باز هم قافیه را باخته ام
چون نمیدانستم
قد شعر تو شدن
چقدر سنگین است
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر باز از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم
بیا کلاغ
میرسانمت
من
به آخر قصه
نزدیکم
خوشتر از قالی کرمان غزلی یافته ام
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام
من همان قالی پا خورده خاک آلودم
که دلم را به تمنای دلت بافته ام
کافه چی روی میزش چنین نوشته بود
اینجا طعم دلتنگی تلخ تر از قهوه است
وقتی دلبر داری باید از بقیه دل برداری
اگر خاطره های خوب می مانند
پس آسوده خاطرباش که همیشه در خاطرم می مانی !
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ؟!؟!؟
می گویند حساسیت فصلی است ؛ آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
فراموش کردنت کار سختی نیست !!!
کافیست دراز بکشم ، چشم هایم را ببندم و برای همیشه بمیرم !