حکیم را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟!
حکیم بی درنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت :
سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند !!!
مریدان در حالی که انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .
حکیم گفت : در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب می رفتیم ،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم…
حالا او پورشه دارد ، من پوشه…
او اوراق مشارکت دارد، و من اوراق امتحانی…
او عینک آفتابی من عینک ته استکانی…
او بیمه زندگانی ، من بیمه خدمات درمانی …
او سکه و ارز ، من سکته و قرض . . .
سخن حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی !!!
دوستان عزیزم امیدوارم لذتب رده باشید
لطف کنید بازهم به ما سر بزنید
((اگه نظر دادید چه بهتر))
...
مورد داشتیم طرف میره خواستگاری بهش میگن حرف دلتو بزن
میگه گشنممممه D:
بابای یارو مریض میشه زنگ میزنه آمبولانس بیاد
خانوادگی سوار آمبولانس میشن !
تو راه دکتر میپرسه مریض کیه ؟
یارو میگه حالش خوب نبود موند خونه
یه آنتی ویروس ریختم رو کامپیوترم ، خدا روز بد نیاره
دیگه کم مونده جلوش که عطسه می کنم کامپیوترمو ریبوت کنه عقده ای
شونه آدم که هیچی......
یه شونه تخم مرغ پیدا نمیکنیم سرمونو بذاریم روش گریه کنیم
یکی از بدیهای هدفُن اینه که
همش فکر میکنی دور و ورت داره یه اتفاقی میفته که تو ازش خبر نداری
اعضای خانواده اسم منو اینجوری تو گوشیشون سیو کردن :/
بابام: قاتل پولام
مامانم: مارمولک
داداشم: ام الفساد
اجیم: فِتنه
دایی: خطر
پسرخاله: جیگر ( خر کلاه قرمزیو میگه)
عمو: اوه اوه
پسرعمو: جغد دانا
پسرخاله کوچیکه : الهی العفو
خاله: جوجه اردک زشت
بقیه از دادن گوشیشون امتناع کردن نذاشتن ببینم چی سیو کردن :(
امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !
مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون !
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !
بابام دو هفته س تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو می گیره چُرت می زنه ؟
دیشب بهش میگم این کارا واسه چیه ؟
میگه تلوزیون گفته فرزندان خود را در دنیای مجازی تنها رها نکنید !
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻏﺬﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻩ !
ﻣﯽ ﮔﻪ ۲ ﺗﺎ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺒﺮﮔﺮ ﺳﺎﺩﻩ !
ﻭﻗﺘﯽ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﯿﺘﺰﺍ ؟
ﮔﻔﺖ: اگه واست ﭘﯿﺘﺰﺍ میگرفتم ﮔﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺷﺪ !
ﺑﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﻤﺒﺮﮔﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ !
به دوتا پرورشگاه سر زدم هردوتاشون گفتن قیافت خیلی آشناس !
امروز یه خانومه رو دیدم!!!
موها دم اسبى ابروها هشتى لبا صورتی
سرتونو درد نیارم خلاصه خیییلی ناز بود.
کور بشم اگه دروغ بگم!!!
فقط نفهمیدم چرا مادرش مهدی صداش کرد؟؟
دوستان عزیزادامه مطلب هم نداریم
کپی ازاده فقط لطف کنید با زهم سر بزنید